30/فروردين/1404
|
05:12
۲۳:۰۶
۱۴۰۴/۰۱/۲۷

با «ظ مثل مذاکره» دست پر به مذاکره بروید 

عنوان: ظ مثل مذاکره
نویسنده: م. شریف
ناشر: معاونت خیلی داخلی وزارت امور خارجه 
«ظ مثل مذاکره» کتابی است دغدغه‌مند که سعی دارد به مذاکره و تشریح مشکلات جامعه مذاکره‌کنندگان بپردازد. 
م. شریف که سال‌ها در تیم مذاکره بوده و هر بار مذاکراتش به نتیجه نرسیده، این بار تلاش کرده تا با نوشتن، خود را تخلیه روانی کرده و تمام تجربیات گذشته را به دست فراموشی بسپارد و با دیدی کاملاً مثبت به مذاکرات بعدی زندگی‌اش قدم بگذارد.
نویسنده در مقدمه توضیح کوتاهی درباره نوع نگاه به مذاکره می‌دهد. م. شریف می‌گوید: «پیش‌فرض‌ها همیشه کار را خراب می‌کنند. اگر پیش‌فرض شما این باشد که آقای x بد است و قاتل است و چون صد و دو درصد تعرفه بر کشورهای اروپاییِ همرنگ خودش بسته پس چطور می‌خواهد با مای خاورمیانه‌ای مهربان باشد، هرگز نمی‌توانید با او گفت‌و‌گو کنید. اصل اصلی در مذاکره مهربانی است. حتی به غلط!» 
سپس در فصل اول تحت عنوان «دنیای گفتمان، دنیای بدون خونریزی» راهکارهای تبدیل شدن از یک مذاکره‌کننده بد به یک مذاکره‌کننده خوب را بیان می‌کند.
مذاکره‌کننده بد همواره دنبال منافع خودش است. اما مذاکره‌کننده خوب می‌داند یک‌جاهایی باید بدهد برود حتی اگر تحریم‌ها هم بالمره لغو نشد. 
م.شریف، نویسنده کتاب، معتقد است تحریم‌ها تا ابد نمی‌توانند بمانند. بالاخره یک زمانی برداشته می‌شوند نه فورا ولی حتما. شاید الان شاید ده سال دیگر، بیست سال دیگر. بعد هم آقای x یک نهاد را تحریم کرد، دو نهاد را تحریم کرد همه را که نمی‌تواند تحریم کند.
در نهایت آن چیزی که می‌ماند، تحریم نیست؛ اخلاق است. 
فصل دوم با عنوان «بخند تا دنیا به روت بخنده» به تقسیم‌بندی خنده و انواع خنده‌ در مذاکره می‌پردازد. افعالی مثل پرتاب خودکار و پیاده‌روی با کری نیز در همین فصل می‌گنجد. البته این موضوع ممکن است خواننده را کمی گیج کند اما استدلال نویسنده این است که تو روش خندیدیم،‌ پررو شد، مجبور شدیم خودکار پرت کنیم. 
این فصل با چنین مضمونی آغاز می‌شود: «حتما شما هم شنیده‌اید که خنده بر هر درد بی‌درمان دواست؟ من از شما می‌پرسم دردی بی‌درمان‌تر از تحریم هست؟
شاید فکر کنید پشتوانه شما در مذاکرات قدرت نظامی است اما باید بگویم اشتباه می‌کنید قدرت شما در خندیدن به طرف مقابل و گول مالیدن بر سرش است.» 
در همین فصل نویسنده بیان می‌کند که زبانی که برای مذاکرات باید بلد باشید زبان دنیاست نه زبان انگلیسی. به هر حال می‌روی یک یس من می‌گویم یک نُو شما می‌گویید و کار درمی‌آید اما اگر زبان دنیا بلد نباشید کار جلو نمی‌رود. 
در فصل سوم کتاب که «مذاکره که رسید به پنجاه، فشار میاد به چندجا» نام دارد، نویسنده مشکلات مذاکره‌کنندگان را بازگو می‌کند. نویسنده می‌گوید فشار زیادی روی مذاکره‌کننده است و اگر در طول سال بر سر همه چیز مذاکره کنیم مجبور نیستیم همه مذاکرات‌مان را بگذاریم برای شب مذاکره. 
فصل آخر تحت عنوان «سیر چه خبر از گشنه داره» به شیوه‌های مواجهه با منتقدین می‌پردازد. م.شریف در این فصل می‌گوید کسانی که در عمرشان حتی یک‌بار کلمه تعلیق را به جای لغو اشتباه نگرفته‌اند نمی‌‌توانند درباره مذاکره نظر بدهند. 
فرستادن به جهنم، شکستن قلم و استفاده از واژه‌های بوق برای توصیف منتقدان، از شیوه‌های اقناع مخاطبان است که در این فصل معرفی می‌شود. 
م. شریف امیدوار است بدبین‌ها ممیزی به مطالب کتاب نزنند و کتاب بتواند تا زمان توافق با آمریکا منتشر بشود. او می‌گوید این کتاب می‌تواند الگوی خوبی برای ملل دیگر باشد. آنها نیز می‌تواند مسیر ما را بروند تا به توافق شما وین- ما هم وین؟! دست یابند درست مثل تجربه موفق ما در برجام.

ارسال نظر
پربیننده